مامانی و خاله جون رفتن کربلا
سلام نفس مامان روز شنبه ساعت 12 ظهر مامانی و خاله جون رفتن کربلا و ما تنها شدیم از دیروز هم بهانه گیر شدی بد جوووووووووورررررررررررررررررررررر فکرکنم بهانه مامانی و میگیری..... خاله (خاله من) هم خدا خیرشون بده میان صبح ها که من میرم اداره پیشت میمونن دستشون درد نکنه انشاءا... بتونیم خوبیهاشونو جبران کنیم دیشب هم با خاله و رضا کوچولو رفتیم پارک و شما کلی خوشحال شدی و بازی میکردی و هیچ جوره راضی نمیشدی بریم خونه ... عزیز دلم صبحها که میخام بیام اداره متوجه میشی میخام برم خیلی بی قراری میکنی الهی مامان قربونت بشه مجبورم عزیزمممممممممم خدا کنه با این شرایط بتونی کنار بیای.. دوستت دارم امید مادر در ضمن ی...
نویسنده :
مامانی رضا
8:10